خبرگزاری میراث فرهنگی_ گردشگری_ در برخی سنتها خصوصاً سنتهای بابلی، هندو و فیثاغورثی، عدد اصل بنیادینی است که جهان عینی حاصل آن است و منشأ همه چیزها و هماهنگی نهفته عالم به شمار میرود. در فلسفه هرمسی دنیای اعداد و دنیای منطق یکی انگاشته شده اند و اعداد صرفاً کمیّت نیستند بلکه کیفیاتی نمادین به شمار میروند.
فیثاغورث و یارانش اعتقاد داشتند که همه نمودهای جهان، چه زمینی و چه آسمانی بازتابی از اعداد هستند. ازنظر افلاطون اعداد مظهر هماهنگی عالمند و از نظر ارسطو، عدد منشأ و جوهر همه چیز است. در فلسفه یونانی اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مؤنثند و این یعنی اینکه اعداد جنسیت دارند. یا به عبارتی آنها را دارای شعور فرض میکردند. همچنین تعداد قربانی برای ایزدان آسمانی، فرد و برای ایزدان زمینی زوج بود.
در عین حال عددپرستی نماینده یک فکر اساسی هم هست که انسان به وسیله عدد و شکل میتواند اشیاء را بشناسد. همچنین این نظر به وسیله نیکوماخس که در سلک نوفیثاغورثیان است و فیلولائس که از شاگردان بزرگ فیثاغورث بوده، بیان شده است:« هر چیز که بتوان آن را شناخت عدد دارد، زیرا ممکن نیست که بتوان بدون عدد چیزی را درک کرد یا شناخت.»
بحث دیگر درباره عدد، اعتقاد به مبارکی یا نحوست آنهاست. این بحث از زمانهای بسیار دور در فکر بشر پدیدار شده و عددپرستی خود بحث جالبی در تاریخچه علم اعداد است. طالع بینی و ستاره شناسی، کیمیاگری و... نیز هرکدام نوعی عددشناسی مخصوص بوده است. تقدس و ارزش اعتقادی اعداد در نزد ملل مختلف یا در زمانهای مختلف، متفاوت بوده است. مثلاً مسیحیان عدد چهار و هفت را مقدس میشمرده اند. بابلیها و ایرانیها، شصت و مضارب شصت را ترجیح میدادهاند. بابلیان و فیثاغورثیان عدد را میپرستیده اند و سعی داشتند که با فراموش نکردن عددی آن را نرنجانند. امروزه نیز هستند کسانی که ادعا می کنند به علم اعداد و حروف واقفند و دست به پیشگویی میزنند. چند وقت پیش مطلبی در یک مجله عنوان شده بود بدین مضمون که تعدادی محقق سعی کردهاند با اعداد و یک معادله خاص، رابطه یک ازدواج موفق را به دست بیاورند. حتی انیشتین هم سعی داشت که به یک معادله عمومی و جهان شمول برسد که بتوان همه پدیده های جهانی را با آن توضیح داد و تفسیر کرد و پر واضح است که چنین معادلاتی با تبدیل شدن کیفیّات به کمیّات یا همان اعداد شکل میگیرند.
از طرف دیگر، وقایع بسیاری که در ماوراء درک بشر اولیه قرار داشتند، او را بر آن داشتند تا برای ابراز اندیشهها و دریافتهایش، نظامی از علائم گوناگون ابداع کند. این علائم که به نماد تبدیل شده اند در حقیقت گویای چیزی در ماوراء معنای آشکار و مستقیم خود هستند.
ما در این مقاله سعی داریم که اعداد و اشکال را از لحاظ اسطوره ای و پیشینه ای بررسی نمائیم.
رابطه انسان با اعداد از کجا شروع می شود؟ جالب است بدانیم که در برخی از زبانهای اروپایی شباهت زیاد و حتی اشتراک لفظی بین کلماتی که به معنی شمردن و کلماتی که به معنی گفتن است وجود دارد. به طور مثال:
در فرانسه Raconter ، Compter
در ایتالیایی Raccontare, Contare
در اسپانیایی و پرتغالی Contar , Contar
در آلمانی Erzabler , Zahlen
در انگلیسی جدید، واژه Tale به معنی قصه است و واژه Teller، هم به معنی صندوقدار بانک و هم به معنی کسی است که قصه می گوید. بنابراین تعجب آور نیست که این شباهت در زبانهای قدیم هندواروپایی هم دیده می شود.
از دیدگاه ریشه شناسی، واژه سانسکریت برای عدد، یعنی Sankhya، به معنی شیوه ای برای گفتن است. لغت یونانی Lagos، هم به معنی شمردن و هم به معنی گفتار است. همین طور، واژه یونانی Arithmos، هم به معنی عدد و هم به معنی تنظیم و نظم و ترتیب است. این حالت دو معنایی، بعداً به واژه لاتینی Numerus و مشتقاتش هم انتقال یافت. اگر از زبانهای هندواروپایی دور شویم، در زبانهای سامی، عبری و عربی هم وضعیت مشابهی میبینیم. اینگونه متوجه میشویم که توانایی سخن گفتن بشر با توانایی شمارش او از یک آبشخور تغذیه کرده اند.
در زیر به معنا و مفهوم برخی از اعداد نخستین میپردازیم:
صفر: کلمه عربی صفر به معنی «خالی بودن و بیمحتوایی» ترجمه کلمه «Sunya» در زبان سانسکریت است.
صفر در قرن سیزدهم به صورت Cifra به زبان لاتین، در قرن چهاردهم به صورت Chiffra به زبان فرانسه، در قرن پانزدهم به صورت Ziffer به آلمانی راه یافت.همچنین این کلمه سلف کلمه انگلیسی Cipher هم هست.
در یک سیر موازی، واژه صفر در قرن سیزدهم در زبان لاتین به صورت Zefrum و در قرن پانزدهم در زبان ایتالیایی به صورت Zefiro/ Zerro و بالاخره به صورت Zero درآمد.
اصطلاحاتی که غربی ها در این مورد به کار می برند، بدون تردید هندی_عربی است.
صفر در اندیشه های مختلف: صفر یعنی عدم هستی، فقدان هر نوع کیفیّت یا کمیّت. در آئین تائو نماد خلأ و لاوجود است. در آیین بودا هم مظهر خلأ و نیستی است.
صفر در اسلام، مظهر ذات الهی است. صفر قبل از عدد یک می آید و زمانی که داستان اعداد با یک آغاز می شود، صفر قبل از یک، نمایانگر خلأ، لاوجود و بیانگر هیچ است. وقتی به مبحث شمارش اعداد اشاره می کنیم، متوجه می شویم که صفر آخرین عددی است که در سیستم شمارشی اعداد کشف و وارد شد ولی ابتدای همه آنها قرار می گیرد. صفر تنها عددی است که با هر عدد که جمع شود، نتیجه همان عدد خواهد بود. صفر در واقع یکی از اختراعات اساسی فکر آدمی شمرده می شود و با اختراع آن، فلسفه زندگی بشر هم دچار تحول و تغییر شد. امروزه در نمادگذاری عددی مدرن، صفر دو کاربرد دارد:
- به عنوان عدد، مثلاً می توان صفر را با پنج جمع کرد و حاصل همان پنج را به دست آورد.
- به عنوان نگهداره مکان در عدد مطرح می شود. مثلاً 5020 دلالت می کند بر وجود پنج هزار، بدون صد، دو ده و بدون یک.
برای شناخت بهتر صفر باید به شکل آن اشاره کرد که تقریباً در تمام دنیا یک جور شناخته می شود. یک دایره کوچک: 0
عدد صفر به صورت دایره ای تهی و توخالی هم نمایاننده نیستی است و هم تمامیت زندگی که دایره مظهر آن است و به همین دلیل در نماد دایره نیز شریک است. شاید این از بازی اندیشه بشر و طنز روزگار است که نماد دایره و صفر شبیه هم هستند. یکی نماد تمامیت و کلیّت هستی و دیگری نماد هیچ است. این «هر» و «هیچ» بازی جالبی را برای ما به وجود می آورند. بگذارید در اسطوره ایرانی این مبحث را پی گیری کنیم:
اگر صفر، هیچ را برای ما تداعی می کند می توانیم به این مورد اشاره کنیم که کلمه هیچ در زبان فارسی از واژه «هیچه» (دیو قحطی و خشکسالی) گرفته شده. در برابر این واژه، واژه «هر» را داریم که از «هوروتات» به معنی تمام و کامل می آید. ((«هر» در برابر «هیچ» و «دیو» در برابر یکی از «امشاسپندان» ))
و می دانیم که هوروتات همان خرداد است که یکی از امشاسپندان زن و روز ششم هر ماه است.
ما در اینجا تقابل علامت صفر (0) و دایره را مطرح کردیم. بنابراین برای بهتر شناختن صفر باید دایره را بشناسیم.
دایره: دایره در وهله اول نقطه ای است گسترش یافته. نماد کمال و یکپارچگی و خلاقیت. بدون آغاز و انجام است و برای همین نماد زمان می باشد. زمانی که به عنوان مجموعه زنجیره ای از لحظات که به نحوی پی در پی، بدون تغییر و شبیه یکدیگر به دنبال هم تکرار می شوند. دایره با الوهیت در ارتباط است. دایره نورانی اطراف سر افراد مقدس نشانگر همین موضوع است. در دایره تمام شعاعها به نحوی هماهنگ کنار یکدیگر در مرکز جمع می شوند و فاصله همه نقاط روی دایره از مرکز به یک اندازه است. (مقایسه کنید با افراد بشر و خدا)
یکی از مظاهر دایره، «ماندالا» است که در نزد هندوها و بودائیان نماد جهان و در زبان سانسکریت همان معنی دایره را دارد.
از طرفی دایره نماد حرکت در برابر مربع که نماد ایستایی و ثبات است می باشد.
دایره نماد خدا هم هست، در متنی کهن آمده که خداوند همچون دایره ای است که مرکزش همه جا و محیطش هیچ جا نیست. دایره ساده ترین منحنی و در واقع کثیرالاضلاعی است که دارای بینهایت ضلع می باشد (آمیختگی سادگی و بی انتهایی)
دایره با چرخ هم در ارتباط است. قدیمی ترین چرخ دنیا در موزه ایران باستان به شکل دایره و دارای دوازده پر است. جالب است که استفاده از دایره در اولین خط های ابداع شده توسط انسان و همچنین در اولین کوشش کودکان جهت ارتباط با یکدیگر، حتی قبل از اینکه علائم معمول ارتباطی را بیاموزند، مشاهده شده است. احتمالا اولین شکلی که بشر کشیده دایره بوده است و این موضوع اقتباسی از خورشید را در خود نهان دارد.
اومانیستها (Humanists) یا انسان گراهای دوران رنسانس، با توجه به شکل کامل دایره، آن را به خداوند تشبیه کرده و نقشه کف کلیساها به ویژه از سده شانزدهم به بعد به شکل دایره بود.
دایره چون آغاز و انجامی ندارد دلالت بر ابدیت دارد. از طرفی با توجه به اشکال اساطیری، گاهی دایره به صورت ماری است که دم خود را می گزد. این نقش دارای اصل و منشأ مصری بوده و در آنجا بی کرانگی اقیانوس را نشان می دهد.
دایره مقدس است زیرا نه بالایی دارد و نه پایینی و گردی دایره طبیعی ترین شکل محسوب میشود. گلهای پر اهمیت اسطوره ای مثل نیلوفر، زنبق و گل سرخ دایره ای شکل اند. در نمادها: دایره ای که صلیب را احاطه می کند معرف بهشت و چهار رودخانه ای است که از مرکز درخت حیات در چهار جهت اصلی جریان می یابد. از دیگر نمادها که از دایره استفاده شده و بسیار مشهور است می توان به قرص یا گوی بالدار که منشأ اولیه آن در مصر و بعدها به بین النهرین و نهایتاً ایران رسید هم اشاره کرد. نماد گوی بالدار را در فرّ ایرانی و فرّ کیانی میتوان مشاهده نمود. این همان نمادی است که عوام آن را به اهورامزدا و فروهر نسبت می دهند.
یک: وقتی می گوییم یک، موضوعاتی برایمان تداعی می شود؛ شروع، منحصر به فرد، وحدت و ...
یک اولین است و بهترین و تمام و کمال. واحد بودن را به یادمان می اندازد و در پی آن خدا را. در تعابیر اسلامی، خدا در معنی وحدت، هستی مطلق و بی نیازی را تداعی می کند.
بنا به عقیده تائوئیستها، تائو یک را به وجود می آورد، یک دو را، دو سه را و از سه همه چیز به وجود می آید.
یک از تمام اعداد مجزّاست و منبع تمام آنها نیز هست و از این لحاظ می تواند نماد خدا باشد. عدد یک، یک جور هارمونی را هم تداعی میکند و در مسیحیت به معنی خدای پدر و ربانیّت مطرح میشود.
عدد یک نمایانگر پدر- خدا و وحدانیّت آن هم هست. وجود دئوس- پدر در هند، زئوس- پدر در یونان و ژوپیتر (ژو- پدر) در روم که هر یک در زمان خود خدای بزرگ یکی از اقوام هندواروپایی به شمار میآمد، با توجه به نرینه بودن آنان، وحدت پدرسالارانه فرهنگ و اساطیر هندواروپایی را نشان میدهد.
عدد یک در فرهنگ عبری، تداعی اَدونی (Adonai) و سرور می کند. بد نیست بدانیم که ادونی کیست. در متن عبری عهد عتیق، ادونی (سرور من) غالباً به یهوه اطلاق می شود. این کلمه ادونی، ریشه آدونیس است که پیروان آدونیس برای احترام و افتخار او این لفظ را برایش به کار میبردند. آدونیس خداگونه ای است که مردم سامی بابل و سوریه او را می پرستیدند. خداگونهای که هر سال می مرد و زنده می شد. این آدونیس در بیشتر فرهنگها معادل دارد. خدای دوموزی بین النهرین که بعدها به تموز تبدیل شد، ازیریس خدای مصری، آتیس و دیونیسوس معادلهای آدونیس هستند. این تموز که ما در لغات فارسی از آن استفاده می کنیم و یکی از ماههای گرم تابستان است به همین خدای میرنده و دوباره زنده شونده، برمی گردد.
از طرفی وقتی به شکل عدد یک دقت می کنیم، تعاریف عدد یک و آنچه را که تداعی میکند بهتر متوجه می شویم. از آنجا که خدا را تداعی میکند به سمت بالا کشیده شده است. تا جایی که این کشیدگی به سمت بالا حتی در لفظ خدا هم دیده می شود. الله، خدا، برهما، شیوا، کریشنا،Godو ... یک جور کشیدگی حرف «آ» را دارند که در برخی از زبانها شبیه به همان عدد «1» هم هست.
«یک» به طور سمبلیک نماد ستون، نیزه و ... و حتی به شکل خاص، نماد انسانی در وضعیت ایستاده است. زیرا انسان یگانه موجودی است که از این ویژگی برخوردار است. حتی از نظر برخی از علمای آنتروپلوزی عمودی بودن انسان نسبت به ویژگی اندیشه و تعقل امتیاز مهم تری است که او را از دیگر موجودات و جانوران متمایز می کند.
همچنین «یک» شکل، حجم و جهت دارد و نمادی است برای مبدأ و خود مظهری ندارد. از طرفی «یک» مثل درخت است. درخت واسطه بین زمین و آسمان است.
به اساطیر ایران که نگاه کنیم، نخستین روز هر ماه به نام اورمزد (اهورامزدا) نامگذاری شده که باز هم رابطه میان خداگونه و عدد یک را در اینجا شاهد هستیم.
از طرفی نخستین انسان کیومرث است. از لفظ گیو، گی، جی، که با «زی» از زیستن (جان و حیات) و «مُرت» از ماده «مُر» که با میر و مرده و مرگ هم ریشه اند. یعنی زنده میرا.
در حروف ابجد عبری «یک» با حرف N تطابق دارد که نماد مردی است که یک دستش را به آسمان بلند کرده و دست دیگرش به زمین اشاره دارد که تمثیلی از وحدت در هستی است. (شبیه رقص سماع!)
شاید شکل عدد «1» نمادی از نرینگی هم باشد.
دو: اولین چیزی که عدد «دو» بعد از «یک» برایمان تداعی می کند، ثنویت و دوگانگی است. عدد دو مظهر توازن، سکون، انعکاس، قطبهای متضاد و ذات دوگانه انسان است. همان گونه که یک مظهر نقطه است، دو نمایانگر طول محسوب میشود. دوتایی عدد نخستی است که از وحدت دوری می جوید، به همین دلیل نماد گناه ناشی از انحراف خیر اولیه به شمار میرود. در گذشته این عدد نماد مبدأ زنانگی بود و به «مادری» نسبت داده می شد. از آنجا که با وحدت، تضاد و مخالفت دارد (با خدا)، نماد شرّ است و عدد شیطان شمرده می شود. از لحاظ اسطوره ای، دو حیوان با نمادهای یکسان حتی اگر از دو نوع متفاوت باشند مثل دو شیر یا یک شیر و یک گاو نر که هر دو نماد شمسی هستند، مظهر قدرت مضاعفند.
افلاطون می گوید:« دو رقمی است بدون معنا دال بر ارتباطی که به وجود آورنده عامل سوم است.»
شاید وی می خواسته همان تز و آنتی امروزی را بیان کند که عوامل سنتز هستند.
در فرهنگ تائویی، عدد دو یادآور Yin و Yang است.
در کیمیاگری هم از عدد دو استفاده فراوان می شود. نماد اضداد، ماه و خورشید، شاه و شاه بانو، گوگرد و جیوه که در ابتدا در تضادند اما سرانجام به صورت دو جنسی وحدت می یابند.
و در مسیحیت دو طبیعت مسیح را نشان میدهد یعنی خدا و انسان.
در اساطیر مصری، دو نمادی برای تثنیه آفرینش بود. مصریان معتقد بودند که هوروس دو وجه دارد. یکی هاروئیس (Haroeis)- نامی که هوروس به آن خوانده می شد و دیگر هارپوکراتس (Harpokrates)- به شکل کودکی که انگشتش را می مکد.
در اساطیر هند، آگنی (خدای آتش) دو وجه داشت. وجهی دلپسند و وجهی وحشتناک.
در ایران باستان، عدد دو در مبارزه اهورامزدا و اهریمن جلوه گر می شد و عدد دو با جدال شب و روز به عنوان دو وجه از روزگاران و نیز با دو جهان، یکی زمینی و دیگری ماورایی مرتبط بود. جالب است بدانیم که اعداد فیثاغورسی از «دو» شروع می شود نه از یک، و این نظام دوگانگی «بر مبنای دو» پایه ریاضیات جدید را تشکیل می داد.
در اساطیر ژاپنی، ایزاناگی و ایزانامی دوگانه مقدس (خواهر و برادر) هستند که مجمع الجزایر ژاپن و خدایان ژاپنی از ازدواج این دو به وجود آمده اند.
در آفریقا هم نمادها بر پایه زوجیت و دوگانگی بنا شده اند و انسان در سایه زندگی و مرگ، نیکی و بدی، شب و روز، چپ و راست و ... زندگی می کند.
از طرفی از کهن ترین و مرموزترین و پیچیده ترین نمادهای جهان، تصویر دو مار به هم پیچیده دور چوبی قائم است که هم باستانی است و هم جهانی (دویی که به دور یک پیچیده اند). مثلا در موزه لوور، جام میی از بین النهرین هست، متعلق به 22 قرن پیش از میلاد، که بر آن عصایی در میان دو مار نقش شده است. نزاع دو جانور نمایشگر قدرت های دوسوگرای مار، یعنی قوای سود و زیان و یا سعد و نحس است و هماهنگی قوای پویا و متحرک و متضاد، از جمع و پیوند آنها ناشی میشود. عصای جادو که دو مار به دورش پیچیده اند، نمودار درخت، محور جهان و واسطه میان زمین و آسمان است. وقتی دو چیز با هم جمع می شوند که منعطف باشند. در این نماد (دو مار و یک عصا) مارها نماد انعطاف هستند که به یک چیز ثابت و لایتغیر (عصا) نزدیک شده اند تا به وحدت برسند.
در نزد مسیحیان عدد دو مشخصا نماد صلیب است. چرا که صلیب از دو علامت ( | و _) تشکیل میشود. یکی از آنها از زمین به آسمان و دیگری از چپ به راست است. یکی از آنها نماد حرکت عرفانی و آسمانی انسان و دیگری نماد حرکت و افعال مادی و زمینی انسان است.
مکتب فراماسونری که به اعتقاد برخی از محققین نشأت گرفته از مهری ها هستند بر دو مبدأ اساسی استوار است. آزادی ضمیر مطلقه و تکامل بشری. قانون اساسی آنها نیز دارای دو بخش است. در دو طرف درب ورودی معابد فراماسونری، دو ستون برپا می شد که یکی علامت روح مذکر و دیگری نشان روح مؤنث بود و اصطلاحاً به این دو ستون، ستونهای خورشید و ماه می گفتند. معابد آنها تقلیدی از معبد سلیمان است و در معبد سلیمان، دو ستون نمادی برای اعضای تناسلی نرینه و مادینه بودند.
سه: «سه» نخستین عدد در برگیرنده واژه «همه» است و ثالوث (Triad) یعنی عدد کل، زیرا شامل آغاز و میان و پایان است. سه تداعی کننده: انسان (بدن، جان، روح)، چرخه حیات (تولد، زندگی، مرگ)، سیکل کامل (آغاز، میان، پایان) و (گذشته، حال، آینده) است.
سه عددی است که وقتی با عدد بعدی یعنی «چهار» جمع میشود عدد مقدس هفت و وقتی با آن ضرب می شود عدد دوازده را به وجود می آورد.
سه در نمادهای تائویی عدد "نیرومند"ی است زیرا که نقطه مرکزی تعادل به شمار میرود. «سه» به معنی تحقق امور هم هست: تا سه نشه بازی نشه، یا اینکه سه هورا می کشیم.
سه عدد نیکروزی است: همه چیزهای خوب سه تا هستند (بنا به باورهای اسکاندیناویایی و توتنی). در کیمیاگری ترکیب سه تایی گوگرد، جیوه و نمک مظهر روح، جان و بدن هستند. در مسیحیت نماد تثلیث است که این تثلیث را ما در بیشتر فرهنگها مشاهده می کنیم. برای مثال:
• پدر، پسر، روح القدس در مسیحیت.
• برهما (خدای آفریننده)، ویشنو (خدای نگهدارنده)، شیوا(خدای ویران کننده) در فرهنگ هندو.
• اهورامزدا، مهر، آناهیتا یا تثلیث زروان، اهورامزدا، اهریمن در ایران باستان.
شکل مربوط به سه، مثلث است. سه دایره یا سه مثلث متقاطع مظهر وحدت تجزیه ناپذیر تثلیث هستند. نمادهای دیگر عبارتند از نیزه سه شاخه، زنبق، طرح سه برگی و ...
مثلث با توجه به اینکه رأس آن رو به بالا یا رو به پایین باشد و یا از لحاظ اینکه چه مثلثی باشد (متساوی الساقین، قائم الزاویه، متساوی الاضلاع و...) معانی متفاوت دارد. مثلث با رأس رو به بالا، نماد زندگی، آتش، شعله و گرماست. در این مثلث خط افقی نشان دهنده هواست. همچنین مظهر لینگا (Linga) یا همان آلت ذکور هم هست. رنگ این مثلث معمولا قرمز و گاهی نشانگر تثلیث عشق و حقیقت و خرد است. مثلث با رأس رو به پایین، نماد مؤنث، آب، سرما، دنیای مادی و بدن می باشد و نقش مادر کبیر (زاینده) را دارد. در این مثلث خط افقی نشاندهنده زمین است. رنگ این مثلث بیشتر به رنگ سفید نشان داده میشود. در نمادهای کوهستان و غار، کوهستان مثلث رو به بالا و مذکر و غار مثلث رو به پایین و مؤنث است.
مثلث درون یک دایره ، ناحیه «جلگه حقیقت» نامیده می شود، که در آن الگوهای همه چیز بدون آنکه به هم بریزند با هم قرار دارند. آن دایره هم مظهر ابدیت است که گرد آنها را فرا گرفته. سه مثلث در هم مظهر وحدت از بین نرفتنی سه جزء تثلیث هستند.
اگر دو مثلث با رأس رو به بالا و با رأس رو به پایین را در هم ادغام کنیم ستاره شش پر به وجود می آید. این شکل که به خاتم سلیمان یا ستاره داوود (Mogun موگون داوود) هم معروف است نشاندهنده این است که: هر چه در بالا هست در پایین هم هست. مظهر اتحاد اضداد، نر و ماده، مثبت و منفی و نمادی از عقل بشر و نشانی از گسترش و تجلی آن است.
در شکل مذکور، مثلث بالایی سفید و مثلث پایینی سیاه است. خاتم سلیمان معنی این را می دهد که ترکیب همه عناصر به صورت مثلث رو به بالا به معنی طبیعت آسمانی و عکس آن به معنی طبیعت زمینی (خاکی) در انسان متحد می شوند.
در ضمن دو مثلثی که به صورت افقی، رأس به رأس قرار دارند مظهر ماه کاهنده و افزاینده، بازگشت ابدی، مرگ و زندگی و میرایی و رستاخیز هستند.
از آنجایی که هر زایشی با تقسیم صورت می گیرد، بشر نیز قابل مقایسه با مثلث متساوی الاضلاعی است که به دو مثلث قائم الزاویه تقسیم شده باشد. هر یک از انواع مثلث ها به عنصری خاص مربوط می شوند:
متساوی الاضلاع (زمین)، قائم الزاویه (آب)، متساوی الساقین (آتش) و مختلف الاضلاع (هوا).
مثلث متساوی الاضلاع: نماد کل، مظهر تثلیث و وحدت و برابری سه جزء است. در سنن یهودیان به معنای خداست که نباید نامش بر زبان رانده شود و در فرهنگ فیثاغورسی مظهر آتنه (Athene) ایزدبانوی خرد است.
مثلث متساوی الساقین: مثلث سنتی و کلاسیک، مثلثی است که زاویه رأس آن 36 درجه و هر یک از زوایای قاعده اش 72 درجه می باشد. (که این اعداد خود ویژگیهای خاصی دارند). مثلث متساوی الساقینی که زاویه رأس آن 108 درجه باشد حاوی ارقام بامعنایی است و هماهنگی خاصی در خود دارد. در این مثلث دو رأس دیگر هر کدام 36 درجه دارند. عدد 36 نماینده یکپارچگی کیهان، تلاقی عناصر اربعه و تحولات چرخشی در آنهاست. مشتقات این عدد بیان کننده رابطه سه جانبه میان آسمان، زمین و بشر هستند. 36 همچنین برابر است با اندازه مربعی که هر ضلع آن 9 باشد و به طور تقریبی مساوی با دایره ای است که قطر آن 12 باشد. عدد 36 با مضرب 10 در جاهای دیگر هم نمود پیدا میکنند. هم دایره و هم سال شمسی هر دو به 360 قسمت تقسیم میشوند و اغلب دوره های کیهانی مضربهایی از رقم 360 هستند.
مثلث قائم الزاویه: خط عمودی این مثلث (ضلع راست) نماینده مذکر و خط قائمه آن نماینده مؤنث است و وتر از هر دوی آنها منشعب شده است. این تفسیر که در فرهنگ مصری وجود دارد نشان دهنده اوزیریس (Osiris) آغاز، ایزیس (Isis) وسط و هوروس (Horus) پایان است.
مثلث همچنین کلید هندسه و مبنای تقسیم زرین می باشد که به همین خاطر به آن تناسب الهی نام داده اند (اعداد 3،4،5 در مثلث قائم الزاویه اعداد طلایی و چنین مثلثی، مثلث طلایی نام دارد.)
مثلث در علم کیمیا به معنای آتش و قلب است و مثلث در هند نماد زهدان میباشد و حرف دلتای یونانی نیز به همین معناست.
جریان فراماسونری اهمیت زیادی به مثلث می داد و آن را «دلتای درخشان» می نامید که منظور از آن نه دلتای رودخانه بلکه حرف بزرگ یونانی(دلتا) بود. در مثلث فراماسونری، قاعده به معنای دوام و امتداد و اضلاع که در رأس به هم می پیوستند نشانه هایی از روشنایی و تاریکی بودند که همراه با قاعده ساختمان سه گانه کیهان را باز می نمودند.
دلتای درخشان اصلی، مثلث متساوی الساقینی بود که قاعده اش همچون سنگ سربر معابد، بزرگتر از ساقهایش بود و زاویه رأس آن 108 درجه و هر یک از زوایای قاعده اش 36 درجه بود. این مثلث با عدد زرین (عددی است مربوط به تقویمی خاص که روز ایستر، عید قیام مسیح را از روی آن تعیین می کنند) در ارتباط است. مثلث الهام بخش ترکیبات سه گانه زیادی در تاریخ و مذهب بوده است. شعارهای سه گانه اخلاقی نظیر پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک – عقل، قدرت، زیبایی – دوره های سه گانه حیات شامل تولد، رشد و مرگ و ابزارهای سه گانه علم کیمیا شامل نمک، جیوه و گوگرد از این دسته اند.
مثلث به عنوان ابزار موسیقی، گاهی از ویژگیهای اراتو (Erato)، الهه یونانی شعر عاشقانه است.
«سه» جزء اعداد مقدس به شمار می آید. فروید در سه، نمادی جنسی تشخیص می دهد. عدد سه تمثیلی است برای خلقت. خدایان سه گانه در همه جا مشاهده می شود:
• در بابل (انلیل Enlil، اِآ Ea، انو Anu)
• در مصر (ایزیس، ازیریس، هوروس)
• ایرلند باستان (بریال، اپوچار، ایوجاریا)
• در هند (برهما، ویشنو، شیوا)
• کلدانی (آسمان، زمین، زیرزمین)
• روم (سرس، ونوس، دیانا)
بیشتر از همه «سه» در افسانه های فینیقی ها، اهمیت زیادی در برداشت و این اهمیت در آثار فینیقی که جدیداً کشف شده نیز نمایان است. دیانت فینیقی به سه خدای آفریننده عقیده دارد و تثلیث در میان آنها صرفا تصوری دینی و مجرد نبود بلکه در عمل نیز آن را در آثارشان به کار میبردند و در بعضی ابنیه های فینیقی ها مشاهده شده که عدد سه بدون شک از تصوری اسرارآمیز که در تمام کارهایشان وجود دارد، ریشه می گیرد. به عنوان مثال آنها سه گونه ظرف یا پیمانه می ساختند و در زیورآلاتشان سه نقش مثلث گون به کار می بردند و بر ستونهای ویژه نذوراتشان سه انگشت تصویر می کردند. اهالی صور (Tyr) در لبنان امروزی تثلیث مشهور بعل (Baal)، ملقرت (Melkert) و هرکول (Hercules) را می پرستیدند. در فینیقیه جشنهایی به یادبود مرگ ادونیس، برپا می شد که مراسم آن در ایام برداشت محصول سه روز ادامه داشت.
در افسانه های یونان گره ها (Gree) یا زنان فرتوت، سه خواهر بودند که در هنگام تولد نیز پیر به دنیا آمده بودند. این سه خواهر یعنی Dino, Enyo و Pephredo فقط یک چشم و یک دندان جمعاً داشتند که در مواقع لزوم از یکدیگر به عاریت می گرفتند.
در اساطیر ایرانی، جمشید دارای سه فرّه یا به عبارتی بهتر فرّهی با سه جلوه است. یکی از آنها که فرّه خدایی موبدی است به «مهر» میرسد. فرّه شاهی به فریدون می پیوندد و فرّه پهلوانی را گرشاسب به دست می آورد. (خدا، شاه، پهلوان)
سه جنبه فرّه جمشید که معرف ریاست او بر حاکمان، موبدان و پهلوانان بوده است، می تواند گویای ساختار ابتدایی قبایل هندواروپایی باشد که در آنها رئیس قبیله، خود جادوگر و پهلوان آن نیز بوده است.
اژی دهاک سه سر داشت و جامعه طبقاتی سه گانه بود: موبدان، ارتشتاران و کشاورزان.
سلتی ها به وجود سه خدا در خدایی واحد ایمان داشتند: نیرو، نور، روح
میراث موسیقی آنها از سه نغمه حکایت دارد: نغمه ای برای گریه، لحنی برای خواب و لحنی برای شادی.
در استرالیا، داماد عروس خود را به سه نفر از دوستان خود تقدیم میکرد و آنها دوشیزگی او را با چاقویی از سنگ (پیش از همخوابگی با او) برطرف می کردند.
اعراب جاهلیت سه بت داشتند: لات، منات، عزّی
اهل مدینه، منات را، اهل طائف لات را و اهل مکه عزّی را گرامی میداشتند.
در زمان ساسانیان سه آتشکده بزرگ داشتیم: آذرفرنبغ، آذر گشنسب، آذربرزین مهر
آذر فرنبغ متعلق به پیشوایان و دانایان دین واقع در لارستان فارس (کاویان)، بود. آذر گشنسب آتش شاهنشاهی بوده و به نظامی ها تعلق داشته و در شیز آذربایجان بوده است. آذر برزین مهر متعلق به بزرگان و کشاورزان بوده و در نیشابور خراسان واقع است.
عدد سه در آداب و محافل ماسونها به شکلهای گوناگون ظاهر شده است. به آنها لقب «برادران سه نقطه» داده شده بود و این به دلیل به کاربردن نمادی به شکل سه ستاره بود و احتمالا ماسون ها رمز مثلث سه نقطه را از یونانیها گرفته بودند.
شعار فراماسونری ها: آزادی ، برابری و برادری است. وقتی یک داوطلب تقاضای ورود به این فرقه را می کند باید سه تن از اعضای سابقه دار او را بشناسند. پس از این مرحله، تحقیق درباره اطلاعات و عقاید سیاسی او آغاز می شود.
در فراماسونری اولیه که صنفی بود و فقط معماران در آن عضویت داشتند، درجات یک ماسون از آغاز تا پایان سه مرحله مبتدی، کارگر و بنّا، بود که اکنون به سی و سه درجه افزایش پیدا کرده است که سه رتبه نخستین، یعنی نوآموز، همکار و استاد بنّا نماد طبیعت، اندیشه و حقیقت یا عمل، درس و حکمت بودند.
عضو جدید با سه شرط در محفل پذیرفته می شد: در جامعه فردی شایسته و نیکوکار باشد، از ثروت مادی به دور باشد، بر اسرار جمعیت راز نگهدار باشد.
عضو جدید وقتی برای نخستین بار وارد محفل ماسونی میشود روبروی در بیرونی می ایستد و سه بار سه ضربه می زند و آنگاه به سالن میرسد، سه گام بر میدارد. بعد از پذیرش، چشمان او با دستمالی بسته میشود ... و وقتی استاد سه ضربه بر روی میز می زند پارچه از چشمش برداشته می شود و برق سه بار روشن و خاموش می شود.
عضو جدید ماسون، اسرار ماسونی را در سه مرحله فرا می گیرد.
در مافیا هم عضو مافیا لازم است به سه خصلت آراسته باشد.
در اسلام هم میتوان به سه اصل دین (توحید، نبوت و معاد) اشاره کرد.
چهار: چهار یعنی کلیّت، تمامیّت، زمین، نظم، عقل، اندازه و عدل.
چهار نشاندهنده چهار جهت اصلی، چهارفصل سال، اضلاع مربع، بازوان صلیب، رودخانه های بهشت، چهار عنصر و... است.
چهار در عهد قدیم، عددی نمادین است. مثل چهار رودخانه بهشت که صلیبی شکل هستند، چهار بخش زمین و غیره. تربیع خدایان با تثلیث در تضاد است.
در قرون وسطی، چهار انتهای صلیب با چهار منطقه بهشت یکی دانسته می شد. یعنی شمال و جنوب و شرق و غرب را با برخی مراحل رستگاری در مسیحیت مرتبط می دانستند.
چهار یکی از کامل ترین ارقام است. رقم هوش است. جالب است که لفظ خدا در بسیاری از زبانها و فرهنگ ها چهار حرف دارد. یهوه( عبری)، الله (عربی)، deus لاتین، devo( به زبان گلها)، deva ( به زبان ودایی). لغت آدم Adam هم در برخی زبانها چهار حرف دارد.
چهار نمادی است از دنیای مستقر و سازمان یافته که حرکت در آن، از نقطه ای ساکن آغاز میگردد و با رفتن به چهار سوی اصلی، صلیب یا مربع را می سازد.
معنای نمادین چهار، با مربع و صلیب ارتباط دارد و وجود صلیب در مربع، نمایانگر پویایی عدد چهار است. چهار به گونه ای، رقمی الاهی است. در بسیاری از موارد هاله دور سر حضرت عیسی، چهار پرتو دارد یا به چهار قسمت شده است.
در تمام اقلیم ها، شاهان را صاحب چهار دریا و چهار گوشه جهان می خواندند.
در زبان ژاپنی، برای کلمه مرگ و چهار یک واژه به کار می رود.
در طبیعت اساس شیمی آلی بر چهار عنصر کربن، اکسیژن، هیدروژن و نیتروژن قرار دارد. درهند، چهار عدد مقدس «ودا» هاست که به چهار بخش سرودها، طلسمات، آئین ها و نظریات تقسیم شده است.
در اساطیر زرتشتی ، مجموع جهان مادی ودنیوی به چهار دوره سه هزارساله تقسیم بندی شده است. گردونه اردویسور آناهید، الهه و مظهر آب را چهار اسب نر همرنگ و هم قد میبرند که همان باد، باران، ابر و تگرگ (ژاله) هستند.
در چین، چهار عدد شرافت است.
در نپال مردم به چهار کتاب مقدس ایمان دارند. عدد چهار و مقام و اهمیت دینی و کیهانی آن بیش از همه در امریکای شمالی مشهود است .
درکتاب مقدس، به ویژه درمکاشفات، عدد چهار، نشانه تمامیت است.
همانطور که گفتیم، یهوه چهار حرف دارد (YHVH) که به چهار حیوان مربوط است. شیر، انسان، گاو و عقاب که اینها، علامت خاندان اسرائیل هم محسوب میشوند. در مسیحیت هم هرکدام از اینها (حیوانات) به چهار کتاب انجیل نسبت داده می شود. شیر به مرقس، انسان به متی، گاو به لوقا و عقاب به یوحنا. و از سوی دیگر هر یک از این حیوانات در منازل منطقه البروج به صورت چهار صورت فلکی برای خود جایی دارند. این چهار انجیل که نام بردیم انجیل اربعه هستند که می توان از آنها براساس گفته رهبران مسیحی استفاده کرد. اما چهار انجیل دیگر هم داریم که از سوی رهبران مسیحی تحریم شده اند و آنها عبارتند از: برنابا، برتلما، جمیس و اندریو.
صُبّی ها (ماندایی ها) درغسل تعمید خودشان، چهار انگشت دست راست خود را در آب فرو میکنند و غسل مینمایند.
محفل فراماسونری ها از میدان و چهار اتاق تشکیل شده است و آزمایش داوطلب در فراماسونری چهار مرحله دارد: آزمایش هوا، آزمایش خون، آزمایش آتش و آزمایش آب که هر کدام مراسم خاص خود را دارد.
پیروان حسن صباح، محل بهشت خدا را به صورت مبنایی از عدد چهار تصور می کردند و باغ را به چهار قسمت تقسیم می کردند.
لغت تصوف چهار حرف دارد و هر حرف به صفاتی تعبیر می شود:
• ت: ترک و توبه و تقوی
• صاد: صبر و صدق و صفا
• واو: ورد و وفا و ودود
• ف: فرد و فنا و فقر
این چهار حرف بر چهار سیر و سلوک یعنی الی الله، بالله، فی الله و مع الله دلالت میکنند.
چهار باد داریم که عبارتند از: صبا و دبوز و شمال و جنوب.
در آفریقا، چهار عدد زنانگی و در نهایت عدد خورشید است که نماد زهدان اولیه محسوب میشود و چهار نامی است که به سر آلت مرد داده شده است و به عنوان روح زنانه مردان به حساب آمده است. در فرهنگ بودایی، دامبا(Damba) یا درخت حیات چهار بخش دارد. درفرهنگ چینی، چهار عدد زمین هم هست که مربع نماد آن است.
در فرهنگ سرخپوستی، عدد چهار، چهار جهت اصلی و چهار باد را نشان میدهد و همچنین به صورت صلیب و صلیب شکسته نشان داده می شود و اعمال تشریفاتی و آیینها چهار مرتبه تکرار میشوند.
فیثاغورسی ها عدد چهار و ده را اعداد الهی می دانستند و از جمع چهار عدد اول عدد ده بدست می آمد : 10=4+3+2+1
در مسیحیت، چهار عدد جسم و سه عدد جان است.
در مصر باستان، عدد مقدس زمان است و سقف آسمان را چهار ستون نگاه می دارد و چهار پسر هوروس از چهار جهت اصلی نگهداری می کنند.
جالب است که با توجه به بسیاری از پدیده های زبان شناختی و فرهنگی دیگر معلوم میشود که عدد چهار واقعاً نشان دهنده مرحله جدیدی در درک اعداد است. ما به آسانی میتوانیم یک، دو، سه یا چهار شیء را تشخیص بدهیم بدون آنکه نیازی به شمردن آنها باشد، ولی اگر تعداد بیش از چهار تا باشد باید آنها را بشمریم تا بگوئیم که چند تا هستند.
گفتیم که شکل مربوط به عدد چهار مربع و صلیب است. اگر یک مربع داشته باشیم و دو قطر آن مربع را بکشیم یک صلیب به وجود می آید که همین موضوع نمایانگر پویایی رقم 4 است . یک ضرب المثل چینی می گوید: «بی نهایت عبارت است از مربعی بدون گوشه». برطبق نظر فیثاغورث، مربع نماینده وحدت گونه ها و نشان دهنده برابری یک چیز با خودش است و میتواند نمادی از عدالت قانون تلقی شود که همه را به یک چشم می نگرد و از نظر افلاطون، مربع نماینده هماهنگی است که عالیترین فضیلت به شمار می رود.
جالب است که در تمدنهای ثابت و غیر صحراگرد، مردمان خانه ها و پرچین های خود را به صورت مربع یا مثلث می ساختند. در حالی که مزارع و چادرهای قبایل چادرنشین و صحراگرد دایره ای شکل ساخته می شوند. پیوستگی میان دایره و مربع، همواره نمایانگر آسمان و زمین و پیوستگی آن دو است. اگر دایره نماد آسمان است، مربع نماد زمین است و اگر دایره نماد زمان باشد، مربع نماد مکان است. در معماری ایرانی (اسلامی) مربع به دایره (گنبد) تبدیل میشود و این یعنی اینکه از شکلی که ابتدا و انتها و آغاز و پایان دارد به شکلی که نه ابتدا و نه انتها و نه آغاز و نه پایان دارد می رسیم. از لحاظ فیثاغورسیان مربع نماد جان است ودر چین نماد انسان متناسب می باشد.
یک مثل کنفوسیوسی به این گونه بیان می شود :« عمل کردن در مربع یعنی آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند» که این مثل به نوبه خود همان شعار طلایی و مشترک در ادیان بزرگ است. در معماری که از مربع برج به دایره گنبد می رسیم ، معمولاً این مرحله توسط یک هشت گوشی انجام می شود که نیمه راه مرحله مربع شدن، دایره است. گاهی مربع نشانگر محدودیت است و در معماری مقدس یعنی معرفت متعالی و صورت مثالی ناظر بر کارها. مربع سازی دایره و دایره سازی مربع به معنی استحاله شکل کره ای آسمان ها به شکل مستطیلی (مربعی) زمین و بالعکس در ساختمان مقدس پرستشگاه یا کلیساست که به معنی اتحاد رمزی چهار عنصر و دستیابی به وحدت به کمک بازگشت به سادگی آغازین است.
در میان نمادهای هندی، مربع صورت مثالی و الگوی نظم درعالم، معیار تناسب و سنجش کامل انسان است. بنیان پرستشگاه و هر مکان مقدسی مربع شکل است. مربع در پایه معبد بودایی، مظهر طرح زمین است.
گفتیم که صلیب یا چلیپا هم مظهر و بیان کننده عدد چهار هستند. صلیب نمادی جهانی برای ارتباط بین زمین و آسمان است. مظهر درخت حیات و درخت روزی ده هم هست. صلیب نماد جهانی صورت مثالی انسان است که تا بی نهایت در سطح افقی و عمودی می تواند گسترده شود. از آنجا که صلیب می تواند به شکل نامحدود در همه جهات گسترش یابد (منظور چهار جهت است) باید مظهر زندگی سرمدی باشد. خط عمودی آن نماد آسمانی، روحانی و عقلانی، مثبت، فاعل و نرینه و خط افقی آن نماد خاکی، منطقی، منفی، منفعل و مادینه است. اگر کل صلیب (خط عمودی و افقی) را با هم در نظر بگیریم مظهر دو جنسی آغازین قبل از جداشدن توسط خدایان از همدیگر هستند.
صلیب همچون مربع نمایانگر زمین است و رابطه ای ظریف میان عدد چهار و مربع برقرار می کند. وقتی یک مربع را در یک دایره محاط می کنیم و اقطارش را هم رسم می کنیم به این ترتیب صلیب یک رابطه میان دایره و مربع برقرار میکند (رابطه ای میان زمین وآسمان). صلیب از نقطه تقاطع خط هایش که بر مرکز دایره منطبق است به سوی دایره می رود و آن را به چهار بخش مساوی تقسیم می کند. با متصل کردن انتهای خطوط صلیب، مربع و مثلث حاصل می شود. صلیب میان دایره تداعی کننده چرخ سرنوشت و صلیب میان مربع تداعی گر و نماد ثبات میباشد.
پنج: عدد انسان است زیرا به صورت پنج ضلعی است که سر و بازوان و پاها را نشان می دهد. در حقیقت عالم کبیر بشری را تداعی می کند. پنج ضلعی یعنی بیکرانگی وجود و نمادهای قدرت و کمال دایره را نیز شامل می شود. ستاره پنج پر همانند دایره، نماد کلیّت است. پنج عدد وصلت الهی ( hieros gamos) یا همانی که از آن به عنوان ازدواج مقدس و یا گاهی روسپیگری مقدس نام برده می شود هم هست. زیرا حاصل ترکیب عدد مونث و زوج دو، و عدد مذکر و فرد سه است. 5=3+2
گاهی صلیب نمایانگر عدد پنج است. زیرا چهار پر آن نمایانگر چهار عنصر جهان هستند که در نقطه پنجم یعنی مرکز به وحدت می رسند.
ستاره پنج پر از وصل کردن اقطار یک پنج ضلعی منتظم به وجود می آید. ستاره پنج پر تداعی کننده طرح مرد ویترووین لئوناردو داوینچی هم هست که مردی را درون دایره با دست و پای باز کشیده است.
اما تصویر پنج پر در کتیبه های سلطنتی سومری مربوط به اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پیش از میلاد دیده می شود که در آنجا نماد حد قدرت پادشاه است که به دورترین گوشه زمین میرسد. این طرح را به عنوان مظهر رمزی فیثاغورسیان به کار می بردند. و بعدها ستاره شناسان قرون وسطی و ساحران از آن استفاده می کردند. برای دور نگه داشتن ارواح خبیثه، آن را در راهروها قرار می دادند.
از طرفی به عنوان یک نماد عیسوی، حاکی از پنج زخم بدن مسیح است.
این شکل شخصیت کامل و وجود بی پایان را تداعی می کند و نیرو و کمال دایره را میپذیرد. پنج گوشه آن عبارتند از: روح، هوا، آتش، آب و خاک و پنج حرف SALVS در پنج گوشه آن مظهر سلامتی و پنج حس است. همچون دایره، قدرت اسارت نیروهای شر و عناصر را دارد (ذکر کنیم که وقتی کسی بیماری صرع و یا مثل آن داشته و حالت آن به شخص دست می داده، دور او را یک دایره می کشیدند تا مراسم مذهبی و جادویی را برایش انجام دهند و ارواح خبیث را از او دور کنند یا به دام بیندازند.)
درجادوگری ، طلسم پنج پر برعکس مظهر بز اهریمن و پای جادوگر است. وارونه این طلسم نشانه طبیعت واقعی انسان به صورت معکوس است. این شکل نماد جادوی سیاه به شمار می رود.
عدد پنج در اسلام به عنوان نمازهای پنج گانه، پنج ستون دین، پنج تن آل عبا و ... دیده می شود. عدد پنج در مراسم پارسی و مندایی بسیار پر معنی است و احتمالاً با پنجه مقدس (پنجک) که مراسم نوروزی در آن روزها اجرا می شد در ارتباط است. زیرا سال را 360 روز فرض می کردند و پنج روز آخر را به آن می افزودند. د رفرهنگ چینی می توان به پنج عنصر، پنج کوه مقدس و... اشاره نمود. درفرهنگ فیثاغورسی نشان دهنده Hieros gamos ، ازدواج زمین و آسمان و مظهر آپولون (Apollo) است. زیرا ایزد نور است و پنج ویژگی دارد. در مسیحیت، مظهر انسان پس از هبوط، پنج حس، پنج نقطه صلیب، پنج جراحت مسیح است. در فرهنگ یونانی – رومی عدد عروسی، عشق و وحدت است و عدد ونوس می باشد.
هفت: هفت نخستین عددی است که هم مادی و هم معنوی می باشد.
هفت یعنی کمال، امنیت، ایمنی، آرامش، وفور، اتحاد مجدد، سنتز و بکارت. هفت عدد مادر کبیر است. به اعتقاد فیلن، هفتمین قوه هر عددی هم مربع است و هم مکعب و از این رو اهمیت به سزایی دارد.
در بسیاری از اساطیر، اژدهای هفت سر دیده میشود.
هفت نماد پیچیدگی و تودرتویی است. حاکی از بطن در بطن بودن خلقت، زمین، آسمان و هر آنچه که عمیق و ژرف و وسیع است میباشد. سمبل مراتب کمال و تعالی است.
هفت با نقطه اوج عمر که 63 (9×7) یا (7-70) باشد ارتباط پیدا می کند. 63 سنی است که پیامبر اسلام در آن سن وفات یافت. ترکمنهای ایران وقتی به سن 63 سالگی میرسند یک نوع مراسم برپا میکنند.
هفت باکره است زیرا با ضرایب آن هیچ عددی که زیر ده باشد به دست نمی آید و در میان نخستین دهگان تنها عددی است که مقسوم علیه 360 واقع نمی شود.
هفت که سه گان روحانی (3) و چهارگان محسوسات (4) را در بردارد (3+4) همه آفریدگان را شامل می شود.
هر یک از شاخه های درخت حیات هفت برگ دارد.
هفت نماد طبقات زیگورات ها است. در حقیقت زیگوراتها با عدد چهار و پنج و هفت در ارتباطند: چهار زاویه زیگورات رو به چهار جهت. این چهار جهت (چهار نقطه) به اضافه قله آن که رو به آسمان بود پنج نقطه می شدند که از این راه خدایان به زمین آورده می شدند.
در نزد مصریان هفت، نماد زندگانی جاودان و ابدی بوده و به همین دلیل حرف Z که چیزی جز دو 7 نیست، (حرف اول لغت Zao به معنای من زنده ام و واژه Zeus (زئوس) پدر روحانی همه زندگان) گرامی بوده است.
در اساطیر و اندیشه های زرتشتی هرمزد و شش امشاسپندان عدد هفت را تشکیل میدهند.
رقم هفت، نمودار زندگانی جسمانی (6) پیوسته به حیات الهی (1) (7=1+6) است. علامت صلیب (T(Tau دوباره در عدد هفت ظاهر می شود. این علامت یکی از کهن ترین علایم دنیای باستان است که نشان هفتگانی بوده و در حکمت گنوسی و در نزد زرتشتیان و فیثاغورسیان و ... طلسمی سحرآمیز به شمار می رفت و حتی یازده قرن قبل از میلاد مسیح و در میان قوم اینکا علامت T مشاهده می شود.
تعبیر دیگری که برای صلیب به کار میرود از این روست که انسانی که بر این صلیب آویخته میشده منجی عالم به شمار می آمده است. او نمایشگر الوهیت و انسان خداواری محسوب می شده که عمل شهوانی آدمیزادگان را به اوج کمال می رساند.
در اندیشه های اسلامی، نخستین عدد کامل هفت است و هفت بار طواف کعبه مظهر هفت نشانه خداست. در اندیشه های بودایی، عدد صعود و عروج با بالا و دستیابی به مرکز است. در ستاره شناسی هم، هفت ستاره خوشه پروین و ... را داریم.
در دین یهود شمعدان هفت شاخه وجود دارد که به آن منوره (Menorah) گفته میشود. این شمعدان مظهر حضور الهی است. ساقه شمعدان نقش درخت کیهانی و محور عالم را می پذیرد. شاخه های هفت گانه آن عبارتند از : خورشید، ماه و سیارات و همین طور هفت روز هفته و هفت ستاره دبّ اکبر و هفت دوره و نیرو در جهان.
در اندیشه های فیثاغورسی، هفت عدد کیهانی که شامل سه آسمان و چهار جهان است.
در مصر باستان عدد هفت برای اوزیریس مقدس شمرده می شود.
در فرهنگ میترایی، غار میترا هفت در و محراب دارد و نردبان هفت پله مظهر درجه راز آشنایی در آیین رمزی آنهاست. در عرفان و تصوف ایرانی- اسلامی هفت شهر عشق و هفت حال صوفی را داریم.
در آنچه که به عنوان سمبل فروهر می شناسیم، هفت رمز وجود دارد و در ایران باستان هفت جشن پارسایی داریم که عبارتند از: نوروز، مهرگان، سده، زادروز، زناشویی، سیزده به در، یلدا.
اهورامزدا هفت صفت دارد: نور، عقل نیک، راستی، درستی، قدرت، تقوی، خیر، فناناپذیری
در آیین مهر روی برخی نقوش برجسته مهرپرستی هفت سرو دیده می شوند. مهرکده ناحیه دورا دارای هفت پله است که به محرابی ختم می شود. درجات هفت گانه تشرف به آیین مهر عبارتند از: کلاغ، عروس، سرباز، شیر، پارسی، پیک خورشید، پیر. دیگر اینکه امروزه عدد هفت را در سفره های هفت سین هر ایرانی مشاهده می کنیم.
هشت: هشت عدد بهشت بازیافته است. به صورت (1+7) به معنای اوکتاو (octave) و شروع دوباره است. چون نخستین عدد مکعب است مظهر اتحاد به شمار می رود و چون شش سطح دارد نمایانگر کمال است از طرفی مکعب نماد ثبات و پایداری است. در هنر غرب ، تکیه گاه ایمان (faith) و برخلاف کره ناپایدار (به معنای بخت واقبال) است. مکعب همچنین تکیه گاه تاریخ است. هشت ضلعی آغاز تبدیل مربع به دایره و بالعکس است. در اندیشه های مسیحی، مفهوم باززایی و تولد دوباره است. معمولاً حوض غسل تعمید هشت ضلعی است زیرا نماد مکان باززایی است.
نه: نُه عدد محیط است. از این رو برای محیط درونی به 90 و360 درجه تقسیم می شود. همچنین دایره با عدد 10 که عدد مقدس در نزد فیثاغورسیان است مشخص می شود. که نُه به مفهوم عدد محیط و یک به معنی مرکز از آن استنباط می گردد.
در بسیاری از زبانهای هندواروپایی کلمه است که برای این عدد به کار می رود بسیار نزدیک به صفتی است که مفهوم تازگی و نو بودن را می رساند. دقت کنید:
در لاتین : novus, novem در فرانسه :neuf,neuf
در انگلیسی:new, nine در آلمانی : neu , neun
در سانسکریت : nava, nava در فارسی : نُه و نو
در نخستین دوره ای که بشر شروع به شمارش کرد، عدد نه مرحله تازه ای پس از هشت محسوب می شد. عدد 8 (achta,acht,eight, huit,octo) در پنج زبانی که در بالا نام بردیم خود از نظر دستوری از تثنیه نام ع (tehatvara, vier, four, quatre quattuor) قابل اشتقاق بود. در بیشتر زبانهای سامی، نامهایی برای عدد نه به کار می رود که از لحاظ آوایی به هم نزدیکند. در اکدی واژه tishu، در عبری واژه tesha، در سریانی کلمه tscha، در عربی کلمه «تسع» و در اتیوپیایی واژه tesu. بنا به دستور زبان عربی ،کلمه تسع از ریشه «وسع» مشتق می شود که به معنی «وسیع بودن یا شدن » است. بنابراین ممکن است مفهوم تازگی که در زبانهای هندواروپایی در ارتباط با عدد نه مشاهده می شود در زبانهای سامی هم به نوعی وجود داشته باشد.
اگر به یک دلاری و عقابی که روی آن است دقت کنید، متوجه می شوید که تعداد پرهای دم آن از نه پر تشکیل شده است. نه رقم نزول قدرت آسمانی به جهان است. از طرفی زنگ نیایش آنجلوس در کلیسای کاتولیک رومی، نه بار به صدا در می آید.
طول آبستنی انسان نه ماه است.
در فرهنگ بودایی، عدد لاهوتی و نیروی روحانی اعلاء است.
در فرهنگ چینی (3×3) خوش یمن ترین اعدادند.
در اندیشه های فیثاغورسی، حدّ نهایی اعداد است و سایر اعداد در آن موجودند و به آن بر میگردند. در مصرخدایان نُه گانه داریم. در سنت هندو، ماندالای (دایره) هشتاد و یک مربعی را شکل می دهد که متضمن معنای عالم است. در هنر یونانی – رومی نُه ایزد و بعدها نُه موز (muses) ایزد بانوان هنر وجود داشت که واژه موزه (museum) از آن به وجود آمده است.
دوازده: از ضرب 4×3 به وجود می آید و می تواند نشانگر یک دایره کامل باشد. معمولاً در بیشتر ملل مبنای تقسیم قرار گرفته و نماد گذشت زمان و پرشدن پیمانه است.
در بابل و مصر، منطقه البروج به دوازده برج تقسیم شده بود و هر ماه از ماه های سال را به برجی نسبت می دادند. حماسه گیلگمش نیز با خط میخی بر دوازده لوح نگاشته شده است. مصریان سال را به 12 ماه سی روزه تقسیم کرده بودند و با الحاق پنج روز (پنجک) یک سال 365 روزه به وجود می آوردند.
خدایان مستقر در کوه المپ در یونان باستان، دوازده نفر بودند که رهبری آنها به عهده زئوس بود. تعداد خدایان در اساطیر روم به دوازده تن می رسید که رهبری ایشان به دست ژوپیتر بود. در ایران، بروج دوازده گانه در بندهشن به این صورت آمده است: گاو (ثور)، دوپیکر( جوزا)، خرچنگ ( سرطان)، شیر (اسد)، خوشه (سنبله)، بره (حمل)، ترازو( میزان)، ماهی (حوت)، دلو( سطل چاه)، بز( جدی)، نیم اسب ( قوس)، کژدم ( عقرب)
در اساطیر زرتشتی، مجموع عمر مادی و معنوی برابر با دوازده هزار سال است.
در هند باستان، برهما دوازده خدا برای کمک به خود در امر آفرینش خلق کرد.
در پرو هم، سال را به دوازده ماه تقسیم می کردند. در فرهنگ یهود – تلمود (Talmud) دوازده ساعت نخستین در روز اول حیات آدم چنین تفسیر می شود:
1- پروردگار خاک را جمع می کند.
2- خاک به صورت گل در می آید.
3- پروردگار پیکر آدمی را می سازد.
4- پروردگار در آن روح میدمد.
5- آدم بر دو پایش می ایستد.
6- آدم موجودات زنده را نام می برد.
7- پروردگار به او حوا را می بخشد.
8- آدم و حوا با هم در می آمیزند.
9- پروردگار آنها را به نزدیک نشدن به درخت معرفت فرمان می دهد.
10- نافرمانی آدم و حوا
11- پروردگار فرمانش را بر ضد آن دو صادر میکند.
12- پروردگار آن دو را از بهشت می راند.
در تفکر اسلامی- شیعی دوازده امام داریم.
در تفکرات بودایی، شورای دالایی لاما دوازده عضو دارد.
در فرهنگ سامی، دوازده روز نبرد آشفتگی آغازین و کیهان وجود دارد.
در فرهنگ عبری، درخت حیات دوازده میوه دارد و در فرهنگ مسیحی، مسیح دوازده حواری دارد. در آئین میترایی، میترا دوازده مرید دارد (شاید این هم دلیلی باشد که مسیحیت از میترائیسم گرته برداری کرده است.)
آرش نورآقایی
[email protected]